loading...
✅ زندگی خوب
cloner بازدید : 153 پنجشنبه 03 بهمن 1392 نظرات (0)

خلاصه داستان:

ماجرا از یک شب سرد اسفند ماه سال ١٣۵۴ شروع شد. بالاخره بعد از دو روز زحمت شبانه روزی, کار تزیین خونه و تدارک تولد تموم شد. درست چند ساعت قبل از جشن. من که حسابی خسته و کثیف شده بودم به امیر پسر داییم که که تولدش بود و این همه زحمت رو به خاطر جشن تولد اون کشیده بودم. گفتم: من میرم خونه. یه دوش میگیرم. لباسام رو عوض میکنم و بر میگردم. امیر با اصرار میگفت: تو خسته ای خب همین جا دوش بگیر لباس هم تا دلت بخواد میدونی که هست. من بهانه آوردم و بالاخره قانعش کردم که باید برم و برگردم. راستش اصل داستان مسئله کادویی بود که باید براش میگرفتم، به هر صورت خودمو به خونه رسوندم و بعد از یه دوش آبگرم که بهترین دوای خستگی من تو اون لحظه بود، لباس پوشیدم و آماده حرکت شدم …

 

 

نام کتاب : داستان عشق
نویسنده : صلاح الدین احمد لواسانی
حجم : ۱٫۳۴ مگابایت
زبان کتاب : فارسی
تعداد صفحه : ۱۰۹
قالب کتاب : PDF


دانلود مستقیم از زندگی خوب | حجم: 1MB

 

 

!از خواندن این کتاب پشیمان نمیشوید!

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
مکانی مناسب٬ برای کسانی که به دنبال لحظه ای آرامش میگردند...
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    نظر شما درباره انجمن زندگی خوب چیست؟
    نظر شما درباره این سایت چیست؟
    کدام یک از بخش های سایت بهتر بود؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 13
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 47
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 50
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 71
  • بازدید ماه : 66
  • بازدید سال : 297
  • بازدید کلی : 7,181